چرا زن را مادر خطاب میکنند؟ 3
حسن پیمان حسن پیمان


 

طرح مسئله

  خطاب نمودن زن بنام مادر چه نوع جرم است؟*

 معیار سازیها درگزینش مقام مادری تعین کننده اند؟*

تبعیض در مقام مادری راه ندارد*

 مقام مادری گزینشی بالاترازهمه معیارهاست*

خطاب نمودن زن بنام مادر چه نوع جرم است؟:_ قسمیکه از بحثهای پیشین نتیجه گرفتیم؛ صرف با معیار سازیها ومعیار تراشیها نمیتوان مقام والای مادری را برای یک زن قائیل گردید ومحدود ساخت که این مقام بالاتر ازهمه چیز وهمه معیار هاست؛ چون که زن بذات خود یک مادر است ودرگزینش مقام مادری به معیاری ضرورت ندارد.زیرا: _یک: _ واما اینکه هرگاه یک زن در یک نهاد اجتماعی-سیاسی-فرهنگی واتنیستی وغیره عضویت داشته وفعالیتی داشه ویا دارد؛نیز میتواند جرم شمرد و به جرم سیاسی او حق مادری را ازوی سلب نمود ویا اورا از داشتن حق مادری محروم ساخت؛ وحق مادری که حق حرمت گذاری است  ازوی سلب نمود؟! ویا این حق را مختص به فامیل، اقارب یا همان نهاد مربوطه اش محدود ومنحصر ساخت که صرف انها میتوانند مادر خطاب نمایند نه دیگران؟!- وبر پایۀ چه(قانونی،حقوقی ویا حکم پذیرفت شد ه ای) این حکم را صادر کرد وبه کدام حق همچو اصدار حکم داشت؛ محدودیت وشرط وشروط را به مادر خطاب نمودن زن وضع نمود؟!- دو : _  هرگاه  این  حق مادر گفتن  زن؛آزاد ومشروع وعام باشد واز طریق  کدام مر جع دیگری هم محدود نشده باشد ومعیاری هم دراین زمینه  درست وتعین نگردیده باشد. درآن صورت هرکس میتواند آزادانه به کسی مادر خطاب نماید ویا هم خطاب ننماید. در اینجا روشن میگردد که؛ شخص یا مرجع که این حق را ازدیگران سلب مینماید ومادر خطاب نمودن یک زن را محدود ومنحصر میسازد؛ مربوط میشود به همان شخص ویا مرجع محدود ومنحصر کننده ومناسبات وبرداشتهای او از اوزن؛ که خواست یک شخص یا یک مرجع خاص نمیتواند دربرابر خواست همگان قرار گرفته وخواست عام دیگران را درسایه ودر تحت شعاع خواستهای شخصی ومرجعی خود قرار دهد ؛ وحق محدود کردن مقاممادری را به یک زن ندارد؛ ولوکه این زن به هر کتگوری ومو قعیتهای گونگون هم متعلق ومربوط باشد که یک مسئلۀ فرعی وشخصی نسبت به مقام مادری است؛ نمیتواند با وضع شرط وشروط ومرز بندیهای شخصی خود بر مبنای مخالفتها وبرداشتهای شخص خود بروی انگیزه های سیاسی-اجتماعی-نژادی وزبانی وغیره پدیده ها عوامل وفاکتها وبرداشتهای که مربوط ومتعلق به این شخص ومناسبات او با پدیده های ماحول وشناختی که اوشخص از انها دارد؛ منحصر ومختص نماید ودر انقیاد بیاورد وآنرا بالای دیگران نیز تحمیل نماید!- که درآن صورت این رفتاراو بخواهد یا نخواهد ؛نا خود آگاه ماهیت زن ستیزی ومادر ستیزی پیدا میکند وازیک عمل ستیزه بازن سرچشمه میگیرد!- سه _   شخص درحصۀ خود میتواند آزاد باشد اما آزادی شخصی دیگران را نمیتواند سلب نماید ویا مقام مادری او زن را برباید ویا خواستۀ شخصی خود را بالای دیگران تحمیل نماید ویا جرم وگناه تعین نماید.ویا هرگاه این شخص نیز به این عقیده باشد که؛ هر زن را نمیخواهد مادر خطاب نماید؛ باز هم مربوط میشود به این شخص که او چه برداشت وشناختی از اوزن به زعم خود دارد ومیتواند مادر خطاب نکند؛ واما مقام مادری که بالاتر ووالاتر از هرنوع برداشتها ومعیارهای دیگراست ؛ خطاب نمودن مادروگزینش این مقام به زنان ازهر نوع موقف وموقعیتی که باشند عام است زیرا که نام ومقام طبیعی زنمادر است؛ هرگاه گفته شود که زنها مادران ماست یک امر طبیعی بوده ویک امر تحمیلی نیست!--چهار  :   معذا؛  دادن مقام مادری به زن بنابردلایئل روشن ثابت گردید که یک جرم نبوده وگناه شمرده نمیشود واما تلاش برای سلب حق انتخاب و گزینش مقام مادری از زن ویا از مادر؛باید که یک جرم اخلاقی وانسانی وخلاف همه سنتهای پسندیدۀ جامعه تلقی گردد ؛زیراکه هیچ مرجع نمیتواند این حق طبیعی را سلب نماید!!!- وحتا ثابت میگردد که که زن هرگاه مرتکب جرم وجنایت هم میگردد ویا به اعمال ضد منافع جامعه هم دست میازد ومرتکب بسا جرائیم ناپسند دیگر هم میشود؛ بازهم ازلحاظ قوانین ملی ومدنی وشرعی جرم او مربوط به خود اوزن ومسئول خودش میباشد یعنی جرم یک عمل شخصی است وبه مقام مادری او سرایت نمیکند ویا مقام مادری را ازوی سلب نمینماید وبعد از تطبق جزا بالایش منحیث یک زن ومادرمقامش حفظ میگردد وباید هم حفظ گردد!-زیرا عدم شائیسته بودن این زن بمقام مادری به جرم عضویت او در فلانه سازمان ویا نهاد های است که؛ شخص بدخواه زن نتنها با اوزن بلکه اساسأبا او نهاد وبا عقاید وباورها ورفتارهای اوزن مخالف است که ازآن ریشه میگیرد وناشی میشود؛ وعدم احترام اوبه اوزن بسته به موضعگیری شخصی او نسبت به اوزن میگردد. واین درحالیست که در آنصورت نتنها این زن متعلق به آن نهادها بلکه؛ کلیه ای اعضای آن نهاد ها از سر تاپای ان خشک وتربدون شناخت وتمایئزدر رفتارها وروشها وعقاید ویژه که دریک نهاد همه صد درصد دارای عین رفتار وطرز دید در همه عرصه ها درتحقق اهداف خود نیز نیستد؛ویا از عقاید وآرمانهای خود برداشت درست ندارند؛ همه را دریک ردیف بشکل دگم وجامد ومتحجروعقده مندانه ومصممانۀ کوروحتا خصمانه مورد نفرت وحمله وهتاکی این شخص کینه به دل قرار میگیرد. ونتنها احترام واکرام بلکه کاملأ هدف مندانه تخریب وعلیه انها تبلیغ نیز مینماید که با اصل پدیدۀ حرمت واکرا م به مقام مادر مغایرت ومباینت دارد. و در حقیقت با این موضعگیری خود؛ ازیک موقف یک حریف ومخالف با او وبا نهاد او زن ، خودرا معرفی مینماید.واز موضع دشمنان اوزن بالای او حمله میکند ویا نا خود آگاه در آن موضع قرار میگیرد.ا-که این روش نیز به ذات خود نتنها اخلاقی ومدنی نیست بلکه یک روش خشک تند روانۀ قبیلوی صفت و کاملا افراطی است.و شاید حتا هرگاه گزینش معیاری مقام مادر؛کاربرد عملی قرار گیرد نیز کارکردها وکار نامه ها ومیزان فعالیتهای مثبت او زن ؛ شخصیت اورا نزد بسیاریها وجامعه درمجموع بیشتر ازآنچه که او شخص در نزد خود طول وترازو نموده است وتصور مینماید؛ سنگینی داشته باشد و تبرئه شده وشائیستۀ این مقام  مادری گردیده  باشد ویا شائیسته ان گردد.ا

معیار ومعیارسازیها درگزینش مقام مادری چه نقش دارند؟:-  همان قسمیکه تأکید گردید؛ هرچند معیار سازیها در تعین مقام والای مادری نباید محک قرار گیرند. وهر گاه این معیار ها از دید گاه دیگران تعین کننده باشند؛ در انصورت  نیز باید اذعان داشت که:  یک  :  _    کار نامه وشهکاریهای خوب ومثمر زن ونقش او دربیداری شعور سیاسی-اجتماعی توده ها ودر تشکل کتله های عظیم اسیر وراکد وعاطل بیشتر از نصف جامعه دارد. وافزون بر آن نقش او در تربیۀ انسان در درس میهن پرستی درفداکاری وصداقت درمبارزات اجتماعی نسبت به بسا مادر زنان دیگربرازندگی داشته باشد؛ ومنحیث یک مادر دلسوز در تربیه وتعلیم درست وسالم آنها، درراه تأمین حقوق وآزاددیهای مشروع ومسلم وپیمال شدۀ زنان ومادران ودر مبارزات سرسپرده وآشتی ناپذیر با دشمنان زن وبا زن ستیزیها ومرد سالاریها در دشوارترین شرائیط مسلط زن ستیزی ودر راه تأمین وتحقق خواسته ها ونیازهای ملی ودموکراتیک زنان ومادران وخواهران وفرزندان آنها در یک جامعۀ سنتی-خرافی-قبیلوی وقبیله سالاری با ذهنیت کور وبسته وتاریک ان ؛ درفش پرشور مبارزات انقلابی وتوده ای را برای دموکراتیزه سازی وتأ مین عدالت اجتماعی واعمار جامعۀ فارغ از هرنوع ستم وبهره کشی وفارغ از هرنوع فقر وغربت وزن ستیزی ومرد سالاری وتجارت زن وتجاوزات جنسی وازدواجهای اجباری وفارغ از دره وکیبل کاری وسنگساری ومحاکمات صحرائی؛ نجات ورهائی از چهاردیواری خانه ها وبویژه دریک نظام فاسد-فاشیستی مرد سالاری طالبی- جهادی کنونی واز قید زنجیر ده ها وصد ها ستم وتبعیضات ناروای جنسی وحقارت وتوهین وهتک حرمت  به زن  و مقام مادری وزن فروشی میراثی که نمونه های زندۀ آن امروز درمارکیتهای زن فروشی ولسوالی کنر درولایت ننگرهاردرمناطق سرحدی پاکستان وغیره موجود است ؛بپا خاسته وبرکاخ استبداد قرون وسطائی-خرافی هر چه بلند به اهتزاز درآورده باشد؛ وشخصیت برازند تری را کمائی کرده وبه خرده نواقص وکوتاهی ها وکمبودیها ونارسائیها ی او؛ کارنامه های شخصی او در طول زندگی ومبارزات پر ثمرش سنگینی داشته وکریدت خاصی را به جانب دیگر وبه صفحه وبه اوراق دیگری از تأریخ شخصیت خود حک نموده وبه تأریخ حوادث ووقایع سپرده باشد؛ چگونه میتوان از آن همه واقعیتهای مثبت حیات پر بار همچو زنان نیز طفره رفت؛ وحد اقل به مادر گفتن به او زن را نیز بخود ننگ وعار دانست وبه این مقام والای زن که مادر است به آن نیز رنگ وبوی سیاسی داد وبه تیرور شخصیت او تلاش نمود که این روش نیز چندان مدنی واخلاقی به نظر نمیرسد که تند روتر وافراطی تر از هرافراطی دیگر میباشد که مورد اتهام همچو اشخاص قرارگرفته است!؟

دو : _   این ارز  یابیها ودلائیل روشن وشفاف نماینگر آنست که؛ هر گاه هر زنیکه به هر موقف وموقعیت سیاسی-اجتماعی-فرهنگی-اتنیستی- نژادی وزبانی هم قرار داشته ودارای هرگونه صفات خوب ویا بد هم  باشد؛ مربوط به مسائیل شخص او بوده وبه به این جرائیم ویا به جرم فعالیتهای سیاسی ومبارزات برحق وعادلانۀ او که بویژه برای نجات ملیونها زن ومادر وبرای رهائی موجودی بنام زن از قید زنجیر وزندان زن سالاری واسارت زن وانقیاد بندگی وستم قرون اوسطائی؛فساد وظلم مافیائی واز قید نظام وحشی وبربر منشانۀ فاسد-فاشیستی انحصار قدرت سیاسی حاکمیتهای تک قومی وبخاطر درهم کوبیدن نظام نابکار فیئودلی وارباب رعیتی متخاصم واشتی ناپذیربا خلق وبا براه اندازی مبارزات حق طلبانه وآزادیخواهانه ودموکراتیک؛ بیباکانه رزمیده باشد ویا برزمد؛ باید که قابل حرمت واحترام باشد. پس زنانیکه دارای همچو صفات واوصاف روشن در پس منظر حیات پربارخود داشته باشند؛ مادر خطاب نمودن به همچوزنان نباید جرم تلقی گردد ومورد نفرت قرار گیرند ونقل مجالس حریفان سیاسی؛ حسودان ومنفی بافان گوشه نشین گردند. واز فرط انزوا وعزلت ولمیده به خط سابق با موضعگیریهای متحجر وکور گذشته خود ؛ مضمونی برای تبلیغ وموادی برای تخریب وتیرور شخصیتها را سرو سامان داده بازار تبلیغات دشمنانرا هنوز هم بیشتر از پیش گرمتر نگهدارند؛ که نهایت نابخردانه ونا عاقبت اندیشانه بوده؛ وازجانبی هم بدون انکه یک آلترنتیف مثبت علمی وعملی دیگری هم داشته باشند؛  برای تضعیف مواضع ترقیخواهانه وتقویۀ مواضع دشمن ؛ دریک گوشۀ نشسته رجز خوانی نمایند و از این طریق برای خود یک نام وشهرت کمائی کنند! دیگر وظیۀ خودرا دراین تأریخ ختم شده میپندارند که همچو عناصر نه به خود مفید هستند ونه برای دیگران ونه به نفع جنبشهای ترقیخواهانه ودموکراتیک  ونه بالا تراز آن کدام اهداف روشن دیگردرآینده ها دارند!!!- وازدیدگاه همچوعناصر که به جرم سیاست مداری او زن این حق مشروع وطبیعی مادری هم باید ازوی گرفته شود. واینکه این شخص یا گروه حسود خود در گذشته چه بوده وچه راست رویها وکجرویها چپرویها وتندرویها وکند رویها ودنباله رویها داشته است؛باید محفوظ باشد وتلاش نماید تا انرا ازچشم تیزبین تأریخ هم پنهان نماید!؟

تبعیض در مقام مادری راه ندارد:_   ازاین واقعیتهای زنده نیز نباید طفره رفت که ؛ درحریم مقام مادری ویا مقام زن  هیچ گونه تبعیض باید راه نداشته باشد؛ هرکس اگر تلاش نماید مقام مادر را مقام انحصاری بسازد وبا دخیل سازی باورها عقایداتنیستی سیاسی-ایدیولوژیکی گروهی مذهبی،نژادی-زبانی-قومی-قبیلوی-سمتی وده ها تعلقات ازتبعیض وتعصبات وکوتاه نظریها وبد اندیشی وبد بینی ونفرت وغیره پدیده های شوم تفتینگرانۀ دیگری بخواهد بین زنان ومادران مرزبندی نموده؛ تفکیک وتمائیز وتبعیض قایل گردد وازخودمعیارهای شخصی جانبدارانه بسازد؛ به خطارفته وبه یک انحراف دگماتیستیک وجامد اندیشی غیر مدنی وغیر عقلانی وحتا به مسیر خطوط زن ستیزی ومادر ستیزی لغزیده ومنحرف شده وبا خطکشی نمودن مصنوعی بین مقام طبیعی شامخ  زنان ومادران به وضاحت کامل به موقف وموضع گروه زن ستیزان وبی حرمتی قرار گرفته است آگاهانه ویا نا خود آگاه باعث بیحرمتی به مقام زن ومادر میگردد که قبل ازهمه البته یک عمل زن ستیزی محسوب میگردد.زیرا:   الف   _  قراریکه بطور مفصل با دلائیل قوی اشاره گردید؛ زن یعنی که مادر است ومقام مادری با نام زن گره خورده است وهرگاه به یک زن مادر خطاب میگردد؛ قبل ازهمه به مقام زن که او مادر است احترام میگردد؛ یعنی احترام به انسان وانسانیت است!--      ب : _  پس وقتا که زن مادر است با  ید به زن مادر خطاب نمود که حق طبیعی اوبوده مفهوم این عمل یک مسئلۀ تحمیلی نیست وعادی وعام است    !- ت:  _   و به وضاحت دیده می آئیم که به مادر بودن یک زن هیچگونه معیاری درکارنیست. زیرا معیارسازی ها( تعصبات) را بار می آورد؛ وحق وحقوق مشروع مادری را لطمه دار میسازد.  ث  :  _  اما چه رسد به آن مادرانیکه قهرمان وممتاز عرصه های گونگون کار وتولید وزندگی پربار خود هستند که یک چیز عیان وحاجت به بیان نیست واصلأ قابل بحث نیست.که افزون بر داشتن مقام مادری طبیعی ومشروع؛ به ذات خود بمثابۀ معیارهای نبوغی وقهرمانی آ نان به ایشان مقام مادری میبخشد  .ا

آیا بیدون معیارها نمیتوان به زن مادر خطاب نمود؟ : این سوال با بسا دلائیل روشن پاسخ خودرا دریافت نمود که؛ واژۀ مادرمقامیستکه زن با نخستین زائیش وولادت خود در جامعه از بدو پیدائیش انسان احراز مینماید. واما اگر با معیار سازیها: چون؛خصوصیاتویژه گیها،فهم ودانش،علم وتجربه،خردمندی وفضیلت ویا مبارزات اجتماعی ومردمی ومیهنی ودرجۀ وطنپرستی ومتانت وشجاعت وتسلیم ناپذیری به دشمنان وطن ومردم ومنافع ملی ومصالح کشور وده ها اوصاف دیگر واضیح است  که یک زن را به شهرت میرساند وبالای چگونگی شخصیت او تأثرگذار است وبر تکمیل شخصیت چندین بعدی اونقش بسزادارد وبه محراق توجه مردم قرار میدهد وشخصیت اورا معرفی میدارد که؛ این سوال حل است .ویا هرگاه یک زن که با یک شخصیت خراب دربین مردم مشهورگردیده باشد؛ وسوال هم اینست که؛ آ یا مقام ومنزلت این زن ویا مادر بودن اوبدون آن اوصاف اشاره شدۀ بالا بجای خود باقی نمیماند؟- مگرپاسخ منفی است ؛باقی میماند  وبه ثبوت رسید که مقام زن بالاتر ازهرگونه اوصاف ومعیارها باقی میماند !- ویا بگونۀ مثال: زنانیکه صرف در کنج چهار دیواری وبا پاک کاریها وتربیۀ اطفال وپخت وپزمصروف بوده وبی سواد بزرگ شده باشند؛بدون کدام نبوغ وقهرمانی وممتاز بودن نیز میتوانند ازمقام مادری مستفید ومستحق گردند؛ جرم بیسوادی نمیتواند مقام والای مادری را  که طبیعت برایش ارزانی نموده ازوی بگیرد. پس در آنصورت به این مفهوم باید پی برد که؛ بیسوادی فقر وغربت شاهی وگدائی وسائیر خصوصیات  وپدیده های معیاری نمیتواند ارزش مقام زن ومقام مادر را آسیب برساند.ویا برگزینش وتعین مقام مادری به یک زن ؛معیار قرار بگیرد.که این حق طبیعی ومشروع یک زن ویک مادر است؛ ونباید چنین تعبیر گردد که همچوزنان قابل حرمت نیستند ومقام زن ومقام مادری را حائیز نمیگردند.از همین لحاظ میگوئیم که معیارسازی به مقام والای مادری نارست ومعقولیت ندارد.زیرا زنانیکه از علم وفضیلت بی بهره اند ویا دچار فقر وغربت اند وشامل وعضو نهاد های مخالف با همچواشخاص یا گروه ها ی منفی باف حسود وعقده مند ویا بخشی از مردم اند؛ نباید بی حرمتی نمود ویا حق مادری را از ایشان به این جرم وجرائیم سلب نمود ؛زیرا این در صلاحیت کسی یا مرجعی  یا گروهی نیز محصور نیست  ونمیتواند محدود گردد ؛بلکه حق طبیعی زن ومادر است وبس.ا

گزینش زن به مقام مادری معیاری ندارد :_  هرگاه معیار سازیها اسباب شائیستگی مقام زن ویا مقام مادر قرار گیرند؛ درآن صورت نیز هر زنیکه ولو یک گام مثبت به نفع رهائی زن ومادر وتربیۀ فرزندان جامعۀ خود بخاطر تأمین عدالت وتحقق آرمانهای بیکران زنان محروم وتحت ستم واسیر پنجۀ مرد سالاران وزن ستیزیها  وتجارت وفروش زنان برداشته باشد؛ بمثابۀ معیارهای خوب ومثبت برای شائسیته سازی مقام زن ومقام مادر؛ بدون هرگونه تعصب وتبعیض وامتیاز از یک دیگر باید مستحق  گردند . یعنی در هر صورت باید بمقام زن ومقام والای مادر تحت هر گونه شرائیط وموقعیت؛ او را ارج گذاشت وگرامی داشت ومادر خطاب نمود.ا- زیرا  جان مسئله اساسأ اینجا نهفته است که؛ برپایۀ دلائیل عمده وروشن؛ جرم زنان ویا مردان مبارز وانقلابی وترقیخواه ازدید گاه برخی هابسیارکلان  وبزرگ  است !؟؛ به خاطر آنکه؛   یک :  _  آنها شخصیتهای سیاسی وسیاست مداران آشتی نا پذیر با زشتیها -پلشتیها وضدیت با بی عدالتیها ونابرابری ها ،خیانتها وجنایات وفساد اجتماعی؛ وضدیت با ظلم وستم وفقر وبیماری وخرافه پرستیها بوده اند که این اوصاف مدنی-مترقی وانقلابی آنها ؛ در حقیقت امر دشمن شخصیت ونهاد مربوطۀ  خود وبلای جان خودآنها گردیده ومورد توجه ودر محراق فوکس توطئه گران ودسیسه سازان و نتنها در فوکس توجه  محافل مرتجع وطبقات حاکم بلکه؛ مورد آماج حملات  خصمانۀحسودان ومحافظه کاران مرتجع وحریفان سیاسی از هرقماش که باشند؛ بوده وهمچنان با پدیده های مسلط سنتی-خرافی-قبیلوی با ذهنیت کوروبستۀ  جامعه راکد ومطیع خرافات؛ نیز با شدت هرچه بیشتر مواجه میگردند که این ذهنیت کور وبسته خرافی وکهنه پرستی  نیز به نوبۀ خود  پیوسته از مواضع نیروهای سیاه وواپسگرای جامعه نیزبا همان  شدت  ونیرومندی  حمایه مینماید ودر عین زمان نیروهای سیاه وواپسگرا وکهنه پرستان مرتجع نیز به نوبه خود ازاین سنت-خرافی-قبیلوی وذهنیت کور وبستۀ ان علیه ترقی ودگرگون سازیها ونیروهای مترقی ان جدی وبا همان شدت آن حمایت به عمل می اورند که ؛سرانجام  به حمایت یکدیگر جلو رشد وتحول وتکامل را در جامعه سد میگردند که: طی بیش از یک صد سال اخیر تا کنون هرگونه شخصیتهای ترقیخواه ودموکراتیک ونهاد های مترقی ودگرگون سازآن ها ویا جنبشهای ملی ودموکراتیک وترقی خواهانه  ورهائیبخش انها با همچو پدیده های شوم وسیاه  ومسلط درجامعه به شدت دست وپنجه نرم نموده وقربانیهای بس بزرگ وغیر قابل جبران را تا کنون متحمل شده آمده اند!-البته این سرکوبگریها وخشونتهای وحشتزا علیه مبارزین انقلابی وترقیخواه  در یک جامعۀ مبتنی برطبقات متخاصم که بر پایۀ فقیر وغنی وحاکم ومحکوم وستمگر وستم کش وظالم ومظلوم ؛ تعصب ونژاد وزبان پرستی وسائیر پدیده های شوم نابرابری وبی عدالتیها درهمه عرصه های زندگی یک امر عادی بوده وتازگی ندارد؛ که با نارواترین وناسزاترین هتک حرمتها؛ وتخریبات توأم با تعقیب وپیگرد وتیرورو زنجیر وزندان شکنجه های غیر انسانی وحتا با  اعدامها وغیره ؛ مبارزین مترقی نیست و نابود ساخته شده اند.والبته این نیز روشن است وبه دیده های خود دیده آمدیم که این موضعگیریها کاملأ خصمانۀ ضد حقوق بشری وضد انسانی بشکل آ گاهانه برعلیه تمامی رهبری ویا درمجموع علیه همان نهاد مربوطه که بیشتر آشتی ناپزیر ترصاد قتر ومتعهد تر و آرمانگراترو مردمی بوده  و برای نجات مردم وبه قدرت رسانیدن مردم خود؛ پیگیرانه وتا پای جان میرزمند؛ خائینانه براه انداخته میشود. همه نیرو ها ازراست ترین تا چپترین افراطگرا ها  وفاشیستان وحلقات وهواخواهان انها،واز تند روان وکند روان گرفت  تامحافظه کاران وسیل بینان بی خاصیت ولمپنهای بی اراده وبی آرمان خود فروش وسائیر ملیگرایان نژاد وزبان پرست؛ ویا مستقل (یعنی گروهی هستند که در این پروسه تحت عنوان بیطرف ومستقل با استفاده از نام بیطرفان واقعی واصلی، سنگ اندازی نموده وبه انواع تبلیغات وتخریبات ذهر آگین دست یازیده، بر علیه نیروهای مترقی ومبارزین واقعی به تبلیغات گسترده دست میازند که خطرناک تر از گروه ها ونهادهای  هستند که  این گروه ها و چگونگی ماهیت آنها در پیشانی ایشان حک گردیده است ودارای یک هدف روشن وخط مشی مستقل هستند واما بی طرفان کذائی تحت پوشش بیطرفی واقعی سنگ اندازی مینمایند وتخریبات آنها علیه نیروهای مترقی کوبنده تر وقاطع تر ازان گروه ها میباشد  !  و....)یعنی کلیه مرتجعین  ومحافظه کاران وتاریک اندیشان داخلی وخارجی وجواسیس انها وهمه نیروهای واپسگرا ی وابسته به شبکه های استخباراتی وجاسوسی درتبانی با دشمنان سوگند خوردۀ مردم افغانستان متحدأ دست بدست هم داده مجموعآ به هر رنگ وقماش مختلف که همه از یک یخن سربالا میکنند تحت عناوین ملی، دموکرات عدالت خواه وآزادی دوست مردمی ومیهنی واسلامی وجهادی وطالبی ولبرال وغیره نامها وعناوین پر زرق وبرق جلائیشدار فریبنده؛ برعلیه این شخصیتهای مبارز وترقی خواهان ونهادهای انقلابی آنها قرار میگیرند؛ ودر بسا موارد  هم بدون در نظر داشت خوب وخراب وبدون تفکیک وتمائیز وبویژه بدون کدام شناخت دقیق وتحقیق شده که؛ به اصطلاح بگونۀ خشک وتر کلیه ای این شخصیتهای مبارز وصادق وپاک را در یک ردیف قرار داده بدون مطالعات مشخصات وممیزات  فاکتها و برداشتهای عینی وواقعی ازاین شخصیتها برمبنای واقعیتها وعوامل عینی نهفته ؛ با( یک شناخت کور دست به تبلیغ وتخریب کور میزنند!)  وحتا با این تلاشهای مذبوهانه  پایگاه های انقلابی مردمی وپیوندهای توده ای آنها را در همه نهاد های جامعه خشک واز بدنۀ مردم خود قطع وجدا میسازند و مرتجعین در این راه حتا سروجان ومال وناموس ومردم ووطن خود را نیز میفروشند وقربان مینمایند خون میریزند وتن به پستی داده دراین راه  درتبانی با دشمنان خارجی از گرفتن پول ودالرو ویورو وکلدار دینار ودر هم  نیز دریغ نمی نمایند که همین اکنون درکشور ماجاریست که همگان وتأریخ کشور درزمینه  شهادت میدهند. واما یک واقعیت عینی را نیز نباید نادیده گرفت واغماض نمود که؛( با دریغ وتأسف فراوان ؛برخی از این شخصیتها ی مترقی نیز آ گاهانه یا نا آگاهانه بنابر اشتباهات وانحرافات جبران ناپذیری  که درجریان عمکردهای خود انجام داده ومرتکب شده اند ؛ این پروسه را بیشتر قمچین نموده وبرای همچو دسائیس وتوطئه های دشمنان ؛زمینه سازی نموده و باعث ان گردید تا به این نیروهای سیاه عقبگرا بیشتر میدانداده شده  واین روند را بیشترتسریع ببخشند!) حتا پاکترین شخصیتها ی مردمی وتوده ای نیز به بهانه های مختلف درهمین ردیف قرارداده شده تخریب وکوبیده میشوند که تأریخ پرآشوب وخونبار وطن ما هزاران مبارز نامدار وگمنام را در اوراق خود ثبت نموده وشهادت میدهد.ا

دوم:  _  هرگاه معیار ها محک قرار گیرند:_در این رابطه چنین معمول است که؛ زنان را بر اساس معیارهای معینۀ علمی، اجتماعی وفعالیتهای ترقیخواهانه سیاسی-نظامی  -وطنپرستانه ویا سائیر عرصه های فرهنگی وهنری وپخت وپذ ویا تربیۀ اطفال ویا در ساحۀ کار وتولید ودر رقابتهای سالم با بکار اندازی استعداد ها خلاقیت ونبوغ ،اختراعات واکتشافات در راستکاری وصداقت ووفاداری به منافع ملی ومصالح کشور،  جهت رشد وانکشاف عرصه های متنوع تولیدی  وشهکاریهای فوق العاده وغیره خدمات ارزنده وکم نظیرکارگرزنان، مرز بندی وتفکیک وتمایز گردیده سر انجام برازندگی شخصیت ایشانرا به نمائیش میگذارند ؛ وبا جوائیز وتواحیف ومدالها تحسین وتقدیر مینمایند واز میان انها زبده ترین وبرجسته ترین وشائیسته ترین وماهر ترین وبا استعداد های خلاق  وبا نبوغ ترین انان را بنام مادر نیز برمیگزینند؛ که  تاریخ پر افتخار میهن ما ده ها وصد ها مثال از این قهرمان زنان  را درپس منظر خود بیاد  دارد وشهادت میدهد.ا

سوم :  __ بیشترینه زنانیکه زیاد تر مورد اهانت وتحقیر  وتخریب وترور شخصیت قرار میگیرند و چنانیکه گفته آمد؛ مبارزین، سیاست مداران، فعالان سیاسی، وطنپرستان وترقیخواهان پر شور وانقلابی میباشند که مورد پیگرد محا فل مرتجع حاکم وعمال ان قرار میگیرند وحتا نابودی فزیکی انها نیز مطرح است که ده ها وهزارها زن قهرمان را میتوان چه در سطح داخلی ویا بیرون مرزی مثال آورد!-زیرا این زنان مبارز وانقلابی به جرم اینکه صاحب عقاید وبا ورها وایدوئولوژی واهداف معینی را درجامعه برای نجات مردم خود ازچنگال خونین ستم وتعصب زن ستیزی ومرد سالاری وسنگسار ومحاکمات صحرائی وزن فروشی وتجارت زن وازدواجهای اجباری وغیره اعمال ناشائیست ضدانسانی دلیرانه میرزمند بیشتر مورد حمله، تخریب وتبلیغ وپیگرد قرار میگیرند واز شهرت ونفوذ مردمی وپیوند های توده ای انها جلوگیری به عمل آ ورده میشود که در جوامع متخاصم طبقاتی یک امر حتمی بوده  ویکی از تدابیر مهم وسلاح برندۀ محافل مرتجع برای همچو سرکوبگریها میباشد و انرا بکار میبندند. اما با  تخریب وتبلیغ وزنجیر وزندان وهتک حرمت مشتی از خائینین ترسو وزبون، نمیتوانند مبارزین با شخصیت ووطنپرستان اصیل را؛ بدنام وترور شخصیت نمایند؛ بلکه برعکس علی الرغم هرگونه دسائیس وتوطئه ها اتهامات ناروا وتبلیغات بی اساس مغرضانه وجانبدارانه به جرم سیاست مداری وفعالیتهای سیاسی وعقیدتی همچو شخصیتها؛بیشتر از پیش دربین توده ها از محبوبیت خاص برخوردارگردیده وهنوز کریدت سیاسی وحقانیت مبارزۀ هدفمند ومیهن دوستانۀ  این شخصیتها راهر چه بیشترتثبیت وتقویت مینماید واز پشتیبانی وسیع  توده های عظیم زحمتکشان   جامعۀ مدنی روشنکران ترقیخواه واقشار مختلف روشنفگر وروشن اندیش ولایه ها واصناف اجتماعی نیز برخوردار میگردند. یعنی سرانجام همچو اعمال انقلابی ووطنپرستانۀ همچو زنان نیز بمثابۀ یک معیار سیاسی-اجتماعی منحیث زنان شائیسته میتواند ایشانرا بمقام والای مادری بکشاند.ا  

 چهارم : _   این سیاست مداران بنابر معیارهای علمی وفعالیتهای سیاسی-اجتماعی-وطنپرستانۀ  نتنها دربین گروه ونهاد مربوطۀ خویش بلکه  حتا بسا دیده شده که دربین سائیر گروه ها واحزاب وسازمانها ونهادها وسائیر طبقات ولایه ها واصناف  اجتماعی-قومی-قبیلوی؛ صرف نظر از همه گونه تعلقات ایشان بنابرشائیستگیهای خویش وخدمات ارزندۀ تأریخی که انجام داده باشند بمقام شائیسته ووالای مادری برگزیده میشوند؛ که همه کارکردهای منفی ایشانرا شهکاریهای مثمر ومثبت ومفید ایشان تحت شعاع خویش قرار میدهد.که نتنها محبوب القلوب مردم خود بلکه در سراسر جهان از شهرت خاص جهانی بر خوردار میگردند ومورد حرمت واحترام قرار میگیرند؛ که هرکس میتواند چه در داخل ویا از بیرون مرز کشور دراین زمینه ها مثال بیاورد.ا

پنجم : _    ویا عدۀ ازمعیار سازان شخصی که در داوریها ودر تعین معیارها؛ مطالعه ؛تحقیق وشناخت درست وپایۀ علمی نمیدهند ویا از علمیت این بخش بی بهره اند وبه بیماری های مدهش ومزمن روحی وروانی ومنی بافیها تحت عنوان انتقاد دچارگردیده اندوپیوسته وغیر مسئولانه در یک گوشه از بلندیها ی اجتماعی-سیاسی-فرهنگی جای مصئونی ! برای خود انتخاب نموده؛ هرکس که بروی هر انگیزۀ سیاسی-اجتماعی-اتنیستی-نژادی وزبانی ومذهبی-قومی-قبیلوی ویا هم شخصی وغیره بد بینی وبد اندیشی ونفرت دارند؛ حق وناحق؛ وارد یا نا وارد؛ سالم ویا ناسالم؛ بی اساس ویا با اساس؛ بی منبع وبی پایه ویا با موخذ؛ به دامن خودسنگریزه ها وچوب وکلوخ حسادت ونفرت؛ افراط وتعصب وبد بینیها وکج اندیشیها را از هرطرف جمع نموده وبا پرتاب نمودن ان علیه همچو شخصیتها عقده کشائی مینمایند ویا هم بخاطر دریافت یک شهرت کاذب وکذائی، از نهایت ناتوانی وگوشه نشینی وانزوای روز گار بسوی هرکس؛ خوب وخراب" سنگچل حسادت وتعصب پرتاب میکنند وبه مردم یک درامه ومضمون تیار مینمایند؛ ونخستین تماشاگران هم خود این بیماران بذله گو میباشند؛ ودیگر وظیفه هم ندارند.واین عملکردها نیزبرای این گروه به یک حرفه وبزنیس خاص مبدل گردیده است.وازخود به مردم شخصیت میتراشند وهرکه را که خواسته باشند اورا یک شخصیت خوب، عالم، فرهنگی دانشمند ووطنپرست پاک وصادق وده ها صفت دیگررا برای شهرت کاذب به خود وبه شخصیت مورد نظر خود معرفی نموده به نمائیش میگذارند. وهرگاه باکسی دیگری ولوکه دارای اوصاف عالیتر و شخصیت برازنده تر ودارای فهم ودانش، تحصیل وتجربه، لیاقت اهلیت وشائیستگی از هر جهت ووطنپرستی وخدمات وفعالیتهای ارزنده انقلابی وترقیخواهانه دلسوزی ومهربانی و ده ها اوصاف نیک مردمی  چه در گذشته وچه درحال هم داشته باشند؛ اما از اینکه این شخصیتها دارای اوصاف گروپ بازی باند وتبار بازی وتعصبات قومی وقبیلوی ونژادی وزبانی نباشند  ؛ معذا طبیعیستکه حمایت گر هم نمیداشته باشند که تا ازطریق این نهادها حمایت گردند(!) ؛ واز انرو از مقامات شائیستۀ سیاسی-اجتماعی-نهادی-فرهنگی وغیره نیز برخوردار شده نمیتوانند. از اینکه همچو شخصیتها ی واقعی مطابق به خواست و معیار های این  شخص منفی باف ویا منتقد بی مایه نیست ونمیباشد؛  ازروی حسادت وتعصب در برابردانش واستعداد ومحبوبیت مردمی که  این شخصیتها ی مردمی دارند؛ برای به حاشیه راندن وکنارزدن همچو شخصیتها بخاطر تیرور شخصیت آنها در جامعه ودربین قوم وتبار انها؛ تا که میتواند به تبلیغات شفاهی ورسمی ونشراتی وتارنمائی ومطبوعاتی دست یازیده وزرنگانه به خور مردم میدهند.وبه بهانه های مختلف وبروی انگیزه های گونگون سیاسی عقیدتی و نژادی وزبانی وغیره شخصیت اورا تخریب وتیرور مینمایند. وبجای آنکه از موئثریت ومثمریت دانش وفضیلت واستعداد واز همکاریهای علمی-اجتماعی وفرهنگی او وسیعأ استفاده گردد؛ به تبلیغات زرنگانه وفتنه جویانه ی تخریبی علیه او میپردازند.زیرا درنزد همچو اشخاص بیمار وحسودصرفأ شخصیت خودش ارزش دارد نه مردم او ونه فرهنگ مردم وتبار او ونه ارزشهای فرهنگی-معنوی-علمی واجتماعی ویا سیاسی و نه دموکراسی عدالت وتأمین حق وحقوق برابری وترقی اجتماعی و.........ا

ادامه دارد........و

 

می/24/13


May 27th, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسايل اجتماعي